احمد شاملو
ما کاری با مسیحیت مسخرهای که پاپها و کشیشها و واتیکان سرهم بستهاند، نداریم اما در تحلیل فلسفی اسطورهای مسیح به این استنباط بسیار بسیار زیبا میرسیم که انسان و خدا بهخاطر یکدیگر درد میکشند، تحمل شکنجه میکنند و سرانجام برای خاطر یکدیگر فدا میشوند.

احمد شاملو
من نمىگویم تودهى ملت ما قاصراست یا مقصر، ولی تاریخ ما نشان مىدهد که این توده حافظهى تاریخی ندارد. حافظهى دستجمعى ندارد، هیچگاه از تجربیات عینی اجتماعیاش چیزى نیاموخته و هیچگاه از آن بهرهای نگرفته است و درنتیجه هر جا کارد به استخوانش رسیده، به پهلو غلتیده، از ابتذالی به ابتذال دیگر ـ و این حرکت عرضى را حرکتى درجهت پیشرفت انگاشته، خودش را فریفته.

احمد شاملو
«امروز بهخاطر نمیآورم که دقیقأ چهچیز مرا بدین کار برانگیخت، اما هرچه بود، ضبط کلماتی را که «مورد استعمال عوام» بود کم و بیش از همان تاریخ آغاز کردم، و البته بیهیچ ضابطهای در کار و بدون دراختیار داشتن ِهیچگونه معیار و محکی برای تشخیص. اما نفس عمل «یادداشتکردن» عادت شد.

احمد شاملو
من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمیکند. نه ابرو درهم میکشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایهبان دیگران است. نه ایرانی را به غیرایرانی ترجیح میدهم نه ایرانی را به ایرانی. من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارسزبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیاییام، یک سیاهپوستِ زردپوستِ سرخپوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم. من انسانی هستم میان انسانهای دیگر بر سیارهٔ مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم. ترجیح میدهم شعر شیپور باشد، نه لالایی.

احمد شاملو
زبان سپهری برای مردم دلپذیرتر است. اما مثل اینکه شما با زبان سهراب زیاد موافق نیستید و حتا یک جایی گفتهاید آبتان باهم به یک جو نمیرود. "ولی من با "زبان" سهراب اشکالی ندارم. چون او و فروغ را از این لحاظ در عرض هم میگذارم. مشکل من و سهراب، دنیایی است که او از آن صحبت میکند. من دنیای او را درک نمیکنم. بهشت او اصلا از جنس جهنم من نیست. ببین: تو حتا وقتی که تا خرخره لمبانده باشی هم میتوانی معنی حرف مرا که میگویم «گرسنهام» بفهمی. چون سیری تو و گرسنگی من از یک جنس است منتها در دو جهت. من اگر غذای کافی بخورم حالت الان تو را درک میکنم و تو اگر تا چند ساعت دیگر چیزی نخوری معنی حرف مرا. اما من اگر خودم را تکه پاره هم بکنم نمیفهمم جغرافیای شعر سپهری کجا است."

احمد شاملو
لیس خور کفش ستمگران به پهنای زبان کفش لیس ها است و قدرت ستم آنها با توان تاب آوردن ستمدیدگان برآورده می شود.

احمد شاملو
آقای شاملو، از فروغ و سهراب شعر کدام یکی بیشتر به دلتان مینشیند؟ "فروغ. چون عرفان سهراب را باور نمیکنم."

احمد شاملو
اگر فردوسی اشتباه کرده یا ریگى بهکفش داشته و اسطورهى ضحاک را به آن صورت؛ جازده،حتی طبقهى تحصیل کرده و مشتاق حقیقت ما نیز حکم او را مثل وحى منزل پذیرفتهاند. من موضوع قضاوت نادرست دربارهى نهضت تصوف یا اسطورهى ضحاک را بهعنوان دو نمونهى تاریخی مطرح کردم تا به شما دوستان عزیز نشان بدهم که حقیقت چهقدر آسیبپذیر است. این نمونهها را آوردم تا آگاه باشید چه حرامزادگانی بر سر راه قضاوتها و برداشتهاى ما نشستهاند.

احمد شاملو
حرف مزخرف خریدار ندارد. پس تو كه پوزهبند به دهان من میزنی از درستی اندیشه من، از نفوذ اندیشه من میترسی.
