نیما یوشیج
من مدتها از عقب سر بهیک گدا نگاه میکنم یا فلان کورهٔ آهنگر را تماشا میکنم نه برای اینکه فورأ آنرا وصف کنم بلکه هرنگاه من میتواند جزئی از نکات را بهمن اهدا کند. بالمجموع این نکات یکوقت میتوانند بهمن کمک کنند تا اینکه در موقع نوشتن آنچه مینویسم تکرار مشاهدات دیگران بهنظر نیاید.

نیما یوشیج
هر قدر به طبیعت نزدیک شوی، زندگانی شایسته تری را پیدا میکنی.

نیما یوشیج
از مقابل تمام این اشخاص ناشناس (مخالفان و معاندان) مثل شیر میگذرم، کوه محکم هستم که از اثر بادهای مخالف و شوریده از جا حرکت نخواهد کرد.

نیما یوشیج
به قدری من شیفته نثرنویسی سادهٔ قدما هستم که از مرگ میترسم. برای اینکه از خواندن آنها محروم میشوم. زیرا زیباترین چیزهاست که در طبیعت، من مفتون آن هستم.

نیما یوشیج
امسال از سهچیز خوشحال شدم، عینک که نداشتم برای من خریدند. کفش راحت لاستیکی و چراغ دمدستی، که چیزی باآن میتوانم بنویسم. و این هرسه تا بهحال بهعقل من نرسیده بود.

نیما یوشیج
من پرنده عجیبی هستم که در شهرها بهصدای اول، همه دور من جمع شده و کمکم وقتی که نمیتوانند مرا و اسرار مرا بشناسند از من دور میشوند.

نیما یوشیج
ملت ما محتاج بهشنیدن حرفهای جدی است. این کار با دکلاماسیون انجام میگیرد. من معتقدم که شعر فارسی باید وزنی را اختیار کند که بهواسطه جدا شدن از موسیقی ِ یکروند ِ ما، بهکار دکلاماسیون بخورد.

نیما یوشیج
بدون مباهات به دیگران، امروز من پیشرو و مجدد شعر و نثر هستم. کیستند این وجودهای خشکیده که در چاردیوار شهر بزرگ شدهاند. کدام یک از اینها که بهتقلید قلم بهدست گرفتهاند میتوانند خیال مرا بشکنند. احساس و خیال را، آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قلهها و زندگانی، یک طبیعت ساده به من دادهاست.

نیما یوشیج
چیزی که بیشتر مرا بهاین شیوه معتقد کردهاست، همانا رعایت معنی و طبیعت خاص هرچیز است و هیچ حسنی برای شعر و شاعر بالاتر از این نیست که بهتر بتواند طبیعت را تشریح کند و معنی را بهطور ساده جلوه دهد.

نیما یوشیج
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یکنفر در آب دارد میسپارد جان.
