فریدریش نیچه
من خیال می کنم که هیچ چیز مانع از آن نیست که یک دیپلمات خوب تبدیل به بازیگر عالی شود، جز نگرانی از مرتبه و وقار.

ژاندارک
در دادگاه از او پرسیدند که آیا مورد عنایت خاص خداوند قرار دارد. پاسخ داد «اگر نیستم خداوند مرا مورد عنایت خود قرار دهد و اگر هستم این مقام را برایم حفظ کند. اگر میدانستم که خداوند به من لطفی ندارد غمگینترین موجود روی زمین بودم.

سقراط
روح آدمی نامیراست، اما ارواح صالحان نامیرا و الهی هستند.

فردوسی
کسی که بر جایگاه خویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت.

افلاطون
جویندگان جاه و مقام، اگر نتوانند بر همهی قبیله ریاست کنند، بر یک سوم قبیله را کافی میشمارند و اگر نتوانند نظر خردهگیران و بزرگواران را به خود جلب کنند، به خوشباوری زیردستان و فرومایگان بسنده میکنند.

مارک توین
چین و چروک ها صرفاً از جایگاه لبخندها حکایت می کنند.

فریدریش نیچه
جهان در نظر آن کس که به مقام رفیع انسانی نایل گردد، غنی تر می شود؛ وسوسه و جذبه های حرص و ولع افزایش یافته و برای انسان دام می گسترند. همچنین، انواع گوناگون تحریکها، لذتها و دردها بیشتر می شوند.

فریدریش نیچه
بشر امروز در پرستش بتان می زید؛ بتان عرصه ی اخلاق، بتان گستره ی سیاست، بتان عرصه ی فلسفه. خدایانی کاملاً باطل که خود آنها را بر ساخته آنگاه پرستیده اند. از این روی از راه راست بیراه گشته و همواره بر این باور پا می فشرده و از آن چنان جانبداری کرده تا اینکه به فرجامش رسیده اند؛ جایگاهی که از همان ابتدا به نیستی و فنا چشم داشت.

افلاطون
آن اصلی که باید انسان را در راه رسیدن به یک زندگی باارزش و سعادتمند رهبری کند، نه نزدیکان و نه خویشان می توانند به کسی ببخشند و نه از ثروت و مال و مقام به دست می آید؛ بلکه تنها نیروی عشق است که آن را پدید می آورد.

فرناندو پسوآ
در هماهنگی جهان طبیعی و مصنوعی، طبیعی بودن، از روان شایسته و بلند مرتبه ی انسانی شکل گرفته است.

افلاطون
شهری که زمامداران آن هیچ کوششی برای کسب مقام به خرج ندهند، به ناگزیر دارای حکومت درستکار و شایستهای خواهد بود.

بلز پاسکال
همهی ابهت مقام برای کسانی که در جستجوی معنا هستند، شکوه و بزرگی ندارد.

جبران خلیل جبران
اندیشه ها جایگاهی والاتر از دنیای ظاهری دارند. چه حقیر است و کوچک ، زندگی آنکه دستانش را میان دیده و دنیا قرار داده و هیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش؛ در خانه ی نادانی، آینه ای نیست که روح خود را در آن به تماشا بنشیند.

یوهان ولفگانگ فون گوته
آن که در جایگاه نخست است، حتماً دارای نقش نخست نیست. چه بسیار پادشاهان که از سوی وزیرانشان و چه بسیار وزرا که از سوی منشی هایشان اداره می شوند.

آندره موروا
مرد اگر نمی خواهد در مرحله ی عشق و محبت خسته شود، باید با حسن نیت، اهمیت مقامی را که عشق در زندگانی و حیات یک زن دارد درک کند.

شارل دو گل
این قدر که برای تنبیه، سازمانهای مختلف به وجود آمده، برای تشویق جایگاهی وجود ندارد.

آنتون چخوف
یک زن، تنها زمانی می تواند به مقام دوستی با یک مرد دست یابد که ابتدا آشنا و سپس معشوقه او بوده باشد.

فرناندو پسوآ
انسان به هر میزان از مقام برتری برخوردار باشد، باید به همان نسبت از بسیاری از چیزها چشم پوشی کند.

فریدریش شیلر
هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده، بدون شک، زنی پاکدامن او را همراهی کرده است.

امام علی (ع)
مقام و مرتبت هرکس به قدر همت اوست و صدق او به قدر جوانمردی اوست و شجاعتش به قدر حمیت اوست و عفت او به قدر غیرت اوست.

آبراهام لینکلن
تقریبا همه آدمها در مقابل سختی می ایستند، اما اگر خواستی شخصیت کسی را بیازمایی به او قدرت بده.

آرتور شوپنهاور
کتابهای مهم را باید دو مرتبه خواند؛ قدری به این دلیل که مطلب در مرتبه دوم به کمال، فهم می شود و آغاز، تنها زمانی درک می شود که پایان معلوم باشد؛ تا حدودی هم به این دلیل که در مرتبه دوم، دل و دماغ چنان تفاوت دارند که یکی دیگری را متاثر می سازد و بدین گونه شخص مطلب را به گونه ای دیگر می بیند.

فریدریش نیچه
آن کس که خویشتن را تحقیر می کند، در مقام تحقیرگر به خویشتن احترام می گذارد.

افلاطون
اگر زمانی مقام تو پایین آمد، ناامید مشو. زیرا آفتاب هر روز هنگام غروب پایین می رود و بامداد روز دیگر بالا می آید.

فریدریش نیچه
بسیاری از مردم از نظر شخصیت مادی به اوج کمال می رسند، اما عقل آنها به این مقام عادت ندارد و بسیاری از آدمهای دیگر برعکس.

آرتور شوپنهاور
زندگی حقیقیِ پیش روی انسان، موضوع طبیعی اندیشه است و در جایگاه خود به عنوان جوهر اصلی وجود، آسانتر از هر چیز دیگری قادر است تا ذهنی متفکر را تحریک کند و متاثر سازد.

آندره موروا
اگر یک معاون و یا قائم مقام به گونه ای قلبی نپذیرد که مدیر مافوق او، دانستههای تجربههایش بالاتر از او است، هرگز نمی تواند خدمتگزاری درست باشد.

فریدریش نیچه
حکیم در مقام منجم، مادام که ستارگان را بر فراز سر خویش حس نمی کند، نگرش اهل شناخت را ندارد.

نیما یوشیج
بدون مباهات به دیگران، امروز من پیشرو و مجدد شعر و نثر هستم. کیستند این وجودهای خشکیده که در چاردیوار شهر بزرگ شدهاند. کدام یک از اینها که بهتقلید قلم بهدست گرفتهاند میتوانند خیال مرا بشکنند. احساس و خیال را، آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قلهها و زندگانی، یک طبیعت ساده به من دادهاست.
