مرتضی مطهری
اگر در صدر اسلام تا کسی می آمد در مدینه می گفت من خدا را قبول ندارم، می گفتند بزنید، بکشید، امروز اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده. این گونه بوده که اسلام توانسته باقی بماند... در کتابها ببینید اینها چگونه آزادانه عقاید خودشان را گفته اند. حتی تعبیرات اهانت آمیز به پیغمبر و اسلام دارند و حضرت رضا خودشان در انجا شرکت می کردند. در مجلسی که حضرت رضا شرکت کرده اند ببینید یهئدی به حضرت رضا چه می گوید؟ مسیحی چه می گوید ؟ زردشتی چه می گوید؟! و مادی مسلک چه می گوید ؟ حرف هایشان را می گفتند و ضبط می شده و این طور بوده که اسلام باقی مانده. در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف و متناقض با اسلام می تواند به حیات خودش ادامه بدهد. من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که یک وقت خیا نکنند که حفظ و نگهداری اسلام ] با سلب آزادی بیان تحقق می یابد. [ برخی جوانان خیال نکنند که راه حفظ معتقدات اسلامی و جهان بینی اسلامی این است که نگذاریم دیگران حرف هایشان را بزنند. نه، بگذارید ]حرف[ بزنند؛ نگذارید خیانت کنند. پس چنین تصور نشود که با جلوگیری از ابراز افکار و عقاید می شود از اسلام پاسداری کرد. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن منطق و آزادی دادن و مواجهه صریح و رک و روشن با افکار مختلف است.

امام علی (ع)
هرکس در نعمت های خداوند بیندیشد ، موفق می شود.

ژاندارک
مرا پیش خداوند بفرستید، همانکسی که از پیش او آمدهام.

مرتضی مطهری
محبت دنیا بد است و الّا خود دنیا که بد نیست، اگر بد بود خداوند خلق نمیکرد!

ژاندارک
نداهای من از جانب خداوند آمده بودند و هر کاری که کردم مطابق دستور پروردگار بود.

امام علی (ع)
خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد ، برای حسابرسی قیامت کار کند ، با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد.

حسین پناهی
در آغاز سکوت بود و سکوت خدا بود و خدا کلمه نبود، که کلمه نیاز بود

احمد شاملو
ما کاری با مسیحیت مسخرهای که پاپها و کشیشها و واتیکان سرهم بستهاند، نداریم اما در تحلیل فلسفی اسطورهای مسیح به این استنباط بسیار بسیار زیبا میرسیم که انسان و خدا بهخاطر یکدیگر درد میکشند، تحمل شکنجه میکنند و سرانجام برای خاطر یکدیگر فدا میشوند.

مرتضی مطهری
از نظر فلسفه اجتماعی نهتنها اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسوولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسوول میسازد و افراد را ذیحق میکند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی میکند... در نوشتههای خود تصریح کردهام که... هر مقام غیر معصومی که در وضع غیرقابل ا نتقاد قرار گیرد هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام.

ژاندارک
در دادگاه از او پرسیدند که آیا مورد عنایت خاص خداوند قرار دارد. پاسخ داد «اگر نیستم خداوند مرا مورد عنایت خود قرار دهد و اگر هستم این مقام را برایم حفظ کند. اگر میدانستم که خداوند به من لطفی ندارد غمگینترین موجود روی زمین بودم.

آدولف هیتلر
چه کسی گفته من تحت حمایت ویژه پروردگار قرار ندارم؟

امام علی (ع)
هشدار! هشدار! به خدا سوگند ، خداوند چنان پرده پوشی کرده که می پنداری تورا بخشیده است!

امام علی (ع)
هرگاه خداوند بخواهد کسی را خوار گرداند ، او را از علم و دانش بی بهره می سازد.

مرتضی مطهری
از نظر روانشناسی مذهبی، یکی از موجبات عقبگرد مذهبی این است که اولیای مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی، تضاد برقرار کنند، مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکارعمومی ظاهر شود. درست در مرحلهای که استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند که حق حاکمیت از آن مردم است؛ کلیسا یا طرفداران کلیسا یا با اتکا به افکار کلیسا، این فکر عرضه شد که مردم در زمینه حکومت، فقط تکلیف و وظیفه دارند نه حق. همین کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی و حکومت را بر ضد کلیسا، بلکه بر ضد دین و خدا بهطور کلی برانگیزد... در این فلسفهها مسوولیت در مقابل خداوند موجب سلب مسوولیت در مقابل مردم فرض شدهاست. مکلف بودن در برابر خداوند کافی دانسته شدهاست برای اینکه مردم هیچ حقی نداشته باشند... عدالت همان باشد که حکمران انجام میدهد و ظلم برای او مفهوم و معنی نداشته باشد، به عبارت دیگر، حقالله موجب سقوط حقالناس فرض شده است.

حسین پناهی
منُ تو! تو و من! ما زاده شدیم و کلمه زاده شد، و این چنین آغاز شد تراژدی تخریبِ انسانُ خدا !از شیطان که کلمه بودو از کلمه که شیطان بود! کلمه یی از پسِ کلمه یی زاده میشد و انسان بنای همه چیز را بر کلمه نهاد و خدا را با کلمه تعریف کردو تا این لحظه هرگز نیندیشید که کلمه نیازِ ما بود و خدا نیاز نبود و خدا کلمه نبود! خدا، خدا بود و هرگز کسی به این حقیقت نیندیشید !

ژاندارک
من در همه امور به آفریدگارم به خداوند توکل میکنم و او را از ته قلبم دوست دارم.

ژاندارک
به خودتان کمک کنید تا خداوند کمکتان کند.

جان لاک
کسانی که وجود یک آفریدگار را نفی میکنند، نباید مورد مدارا قرارگیرند، زیرا وعدهها، پیمانها و سوگندهایی که رشتهٔ پیوند جامعهٔ بشری هستند، هیچ اعتباری برای یک خداناباور نداشته، کنارگذاشتن خدا حتی در ذهن، همهٔ آنها را باطل میکند. افزون بر این، کسانی که با خداناباوری خود با هر گونه دینی مبارزه کرده، قصد نابودی آن را دارند، نمیتوانند مدعی حق مدارا باشند.
